مهجوریت قرآن؛ اسباب و نشانه‏ها

پدیدآورسیدمالک موسوی

نشریهپاسدار اسلام

شماره نشریه271

تاریخ انتشار1388/02/12

منبع مقاله

share 1167 بازدید
مهجوریت قرآن؛ اسباب و نشانه‏ها

سید مالک موسوی

پیامبر خدا(ص) در عرصه قیامت در آن روز هولناک و دشوار با افسوس و دلی پردرد، قرآن‏بدست می‏ایستد و ـ این گونه‏ـ شکایت جانکاهی را به پروردگار می‏کند: «پروردگارا!! قوم من قرآن را رها کردند.» (فرقان/ 30) گویا رسول خدا می‏فرماید خداوندا مردم، نور، روشنگری و بیانگری قرآن را رها کردند، جداگر حق از باطل، رحمت و شفا را ترک گفتند، تشنه گشتند در حالی که آب زلال و گوارا در کنارشان بود، در ظلمات زندگی کردند در حالی‏که در نزدشان نورِ آشکار و روشنگر بود. آه چه سنگین زیان و بزرگ خسارتی کرده است، کسی که این همه را رها کند!
در این بررسی مقصود ما از رهاکنندگان قرآن، سرکشان و ستمگران نیستند که قرآن را بر سر نیزه کرده و با قرآن علیه قرآن می‏جنگیدند در پوشش اسلام و قرآن با سرنیزه‏های صفیّن قرآن را حمل می‏کردند و یا مسجد ضرار را با انبوه منافقان پر می‏کنند؛ اینان دشمن‏ترین، دشمنان اسلام و قرآن‏اند و روی سخن با ایمان آوردگان، دینداران و پایبندان به مکتب است.

مهم‏ترین نشانه‏های دوری از قرآن

1. تلاوت نکردن

(متأسفانه) از پدیده‏های آشکار در جامعه اسلامی ترک تلاوت و قرائت قرآن کریم است، با وجود آیات فراوان قرآن درباره تلاوت آن، و دعوت پیامبر اکرم(ص) و امامان(ع) به تلاوت قرآن، اندک افرادی هستند که گوش شنوا دارند.
خداوند می‏فرماید: «و قرآن را با دقت و تأمل بخوان» (مزمل/ 4)
و نیز می‏فرماید: «اکنون آنچه برای شما میسر است قرآن بخوانید» (مزمل/ 4)
از حضرت رسول اکرم(ص) روایت شده، هر کس قرآن را پیش از سن بلوغ بخواند، حکمت را در کودکی فرا گرفته است. و فرمود: هر کس دوست دارد با پروردگارش سخن بگوید پس قرآن را بخواند، و هشدار می‏دهند از این که روزی بر ما بگذرد و جزو بی‏خبران باشیم، آنجا که می‏فرماید: هر کس شبی ده آیه بخواند او را از «بی‏خبران» نمی‏نویسند، و اگر پنجاه آیه قرائت کند با «ذکران»، اگر سیصد آیه بخواند از شمار «رستگاران» و اگر پانصد آیه از قرآن را تلاوت نماید از مجتهدان شمرده می‏شود.
بعضی از مؤمنان از ترس اینکه احکامِ تلاوت را نمی‏دانند خواندن قرآن را ترک می‏کنند در حالی که رسول خدا می‏فرماید: اگر قرآن خطا و یا با لحن اشتباه خوانده شود و یا اعجمی آن را تلاوت نماید؛ فرشته‏ای آن را همان‏گونه که نازل شده برایش می‏نویسد.

نقش تلاوت قرآن در شخصیت انسان‍

تلاوت همراه با ترتیل قرآن از امور مهمی است که بر شکل‏گیری ایمان شخص تأثیر می‏گذارد. به صورتی که انسان با خواندن قرآن، لطافت و قوت را با هم می‏آموزد. در (مسائل) عاطفی و احساسی، نرم‏دل و در دشواری‏ها و برخورد با مشکلات و رنج و دردها محکم و قوی می‏شود. از این‏رو قرآن کریم خطاب به پیامبر خدا می‏فرماید: «ای جامه به خود پیچیده، شب را جز کمی به پاخیز، نیمی از شب را، یا کمی از آن کم کن، یا بر نصف آن بیفزا، قرآن را با دقت و تأمل بخوان» (مزمل/ 1 ـ 4)
همه‏ی اینها برای آمادگی تحمّل بار سنگین و پذیرش مسؤولیت بزرگ است: «چرا که ما بزودی سخنی سنگین به تو القا خواهیم کرد.» (مزمل/ 5)
و نسبت به مؤمنین تخفیف داده شده می‏فرماید: «اکنون آنچه برای شما میسّر است قرآن بخوانید. او می‏داند به زودی گروهی از شما بیمار می‏شوند، و گروهی دیگر برای بدست آوردن فضل الهی (و کسب روزی) به سفر می‏روند. و گروهی دیگر در راه خدا جهاد می‏کنند (و از تلاوت قرآن باز می‏مانند).»
از نشانه‏های اساسی و جدّی پرهیزکاران که در طول شبانه روز به طور طبیعی در آن‏ها مشاهده می‏شود. این است که با خواندن قرآن به خود ـ نفس خود ـ حالت حزن و اندوه می‏دهند. حضرت علی(ع) علاقه آنها را چنین وصف می‏فرماید: «پرهیزکاران در شب بر پا ایستاده مشغول نمازند، قرآن را جزء جزء و با تفکر و اندیشه می‏خوانند، با قرآن جان خود را محزون و داروی درد خود را می‏یابند. و اضافه می‏فرماید: و هر گاه به آیه‏ای می‏رسند که ترس از خدا در آن باشد گوش دل به آن می‏سپارند، و گویا صدای بر هم خوردن شعله‏های آتش، در گوششان طنین افکن است»(1) ما کجائیم و آن‏ها کجا؟

تفاوت تلاوت با ترتیل و بدون ترتیل‍

میان تلاوت با ترتیل و بدون ترتیل فرق وجود دارد؛ تلاوت با ترتیل به خواندن، فضای روحانی و جوّ معنوی می‏دهد و قلب انسان همراه با خواندن کلمات به حرکت در می‏آید، و متناسب با انبساط روحی، آیات خدا در عمق جان رسوخ می‏کنند. تفسیر درّالمنثور به نقل از حضرت علی(ع) می‏نویسد: از پیامبر خدا(ص) درباره‏ی آیه «و رتل القرآن ترتیلا» سؤال شد. حضرت در پاسخ فرمود: یعنی قرآن را واضح و شمرده بخوانید و چون ماسه، آن را پراکنده نکنید و مانند شعر، آن را نسرایید، در شگفتی‏هایش اندیشه و درنگ کنید و دلها را به حرکت وادارید و دغدغه‏تان در تلاوت به آخر رسانیدن سوره نباشد.

2. گوش نسپردن

از بلاهایی که در میان مردم ـ مسلمان و بلکه مؤمنین از آن‏ها ـ رسوخ کرده این است که صحبت‏ها و گفتگوهایشان پیش از آغاز تلاوت و بعد از شروع آن تفاوت نمی‏کند. در حالی که خدای سبحان ـ هر گونه ـ سخن گفتن هنگام تلاوت را بیهوده و لغو اعلام کرده است. آیه می‏فرماید: «هنگامی که قرآن خوانده شود، گوش فرادهید و خاموش باشید، شاید مشمول رحمت خدا شوید.»(اعراف/ 204)
بدرستیکه قرآن تنها گوش دادن را از ما نمی‏پذیرد؛ بلکه با گوشِ جان شنیدنی که همراه با تدبّر و هوشیاری باشد. به احتمال زیاد کسانی که هنگام خواندن قرآن عمل لغو مرتکب می‏شوند و به تلاوت گوش نمی‏دهند، ارزش گوش سپردن به قرآن کریم را نمی‏دانند. در حالی‏که معنای صریح آیه مبارکه و روایات ضرورت استماع قرآن و سکوت هنگام تلاوت آن است. در آن صورت است که درهای رحمت الهی گشوده می‏شود و دلهای مؤمن به سوی آن روی می‏آورند. «و إذا قُرئ... ترحمون» اینجاست که رحمت الهی بر کسانی که ساکت‏اند و گوش فرا می‏دهند نازل می‏شود.
رسول‏خدا(ص) فرمود: بلای دنیا از قاری قرآن و بلای آخرت از شنونده‏ی آن برطرف می‏شود. براستی بلای دنیا نسبت به آخرت چقدر است؟!
در روایت است که زراره می‏گوید: از حضرت امام صادق(ع) پرسیدم آیا بر کسی که صدای تلاوت قرآن را می‏شنوند سکوت کردن ضروری است؟ امام(ع) در پاسخ فرمود: «بلی»، اگر در نزد شما قرآن تلاوت شد، سکوت نمایید و گوش فرادهید.
قرآن کریم در وصف حالت مؤمنان صالح هنگام گوش دادن به تلاوت می‏فرماید: «کسانی که پیش از آن به آنها دانشی داده شده، هنگامی که (این آیات) بر آن‏ها خوانده می‏شود، سجده کنان به خاک می‏افتند.» و می‏گویند: «منزه است پروردگار ما، که وعده‏هایش به یقین انجام شدنی است.» آن‏ها (بی‏اختیار) به زمین می‏افتند و گریه می‏کنند؛ و (تلاوت این آیات همواره) بر خشوعشان می‏افزاید.» (اسراء/ 107 ـ 109)
قرآن در نشان دادن حالتی که شایسته است مؤمنان در زمان شنیدن قرآن داشته باشند می‏فرماید: «خداوند بهترین سخن را نازل کرده، کتابی که آیاتش (در لطف و زیبایی و عمق و محتوا) همانند یکدیگر است؛ آیاتی مکرر دارد (با تکراری شوق‏انگیز) که از شنیدن آیاتش لرزه بر اندام کسانی که از پروردگارشان می‏ترسند می‏افتد؛ سپس برون و درونشان نرم و متوجه ذکر خدا می‏شود.» (زمر/ 23)

3. حفظ نکردن

حفظ قرآن و صحیح خواندن آن در این روزگار حتی نزد مؤمنان تحصیل کرده کمتر مورد توجه است به همین علت می‏بینیم وقتی یکی از آن‏ها به آیه مبارکه‏ای استشهاد می‏کند در تلاوت آن در می‏ماند و به زحمت می‏افتد.
پیامبر اکرم(ص) شیفته و حریص بر حفظ کردن قرآن بود حتی بر جبرئیل(ع) پیشی می‏گرفت. گفته‏اند رسول اکرم(ص) پیش از آن‏که جبرئیل مقدار آیاتی که فرو آورده کامل کند، حضرت آنها را از بَر می‏خواند تا از حفظ قرآن مطمئن شود. و این را از ظاهر آیه می‏فهمیم: «زبانت را بخاطر عجله برای خواندن آن [= قرآن] حرکت مده، چرا که جمع کردن و خواندن بر عهده‏ی ماست پس هر گاه آن را خواندیم، از خواندن آن پیروی کن. سپس بیان [و توضیح] آن (نیز) بر عهده‏ی ماست.»(قیامت/16ـ19) حافظ قرآن دارای منزلتی عظیم و جایگاه بلندی است و کسی را یاری آن نیست به آن دست یابد. رسول خدا(ص) به حافظ قرآن این‏گونه اطمینان می‏دهد: «خداوند به هر کسی ـ توفیق ـ حفظ قرآن را بدهد سپس گمان کند کسی بر او برتری دارد به بهترین نعمت‏ها جفا روا داشته است. و می‏فرماید: «کسی که در قلب‏اش چیزی از قرآن نیست، خانه دلش ویران است».
چه بسا کسی برنامه حفظ ـ سوره‏هایی یا آیاتی ـ را آغاز کند سپس آن‏ها را فراموش کند و برنامه‏ی حفظ قرآن را کنار بگذارد این ـ حالت ـ در روز قیامت باعث افسوس و حسرت‏اش می‏شود.
امام صادق(ع) می‏فرماید: کسی که سوره‏ای از قرآن را فراموش کند در بهشت به صورت چهره‏ای نیکو و مرتبه‏ای بلند در برابرش ظاهر می‏شود. وقتی او را ببیند از او می‏پرسد کیستی؟ چقدر نیکویی! ای کاش برای من می‏بودی. او در پاسخ می‏گوید: آیا تو مرا نمی‏شناسی؟! من همان سوره‏ی فلان در فلان جای قرآن هستم. اگر مرا فراموش نمی‏کردی تو را به این مرتبه می‏رساندم!!

4. تدبّر نکردن

انسان به هر مرحله‏ای از علم و آگاهی نائل شده باشد حق دارد حالت روح تدبر در آیات را در خود زنده کند و در آن‏ها بیندیشد و از آن‏ها الهام بگیرد. قابل فهم بودن قرآن در هر سطح، یکی از معجزات قرآن است. حتی افراد بی‏سواد که خواندن و نوشتن بلد نیستند قرآن را می‏فهمند لکن مراتب فهم و فراگیری متفاوت و مختلف است و این ویژگی خاص قرآن کریم است و امتیازی است که هرگز در هیچ کتابی یافت نمی‏شود.
بسیاری از مؤمنان به اشتباه تصور می‏کنند تدبر در قرآن جایز نیست مگر برای کسانی که از شرایط مفسر مانند لغت‏شناسی، بلاغت، اصول، منطق، فلسفه و... برخوردار باشند با این توهّم خود را از تدبر نمودن در آیات قرآن که شایسته است هرکس آن را دارا باشد، محروم می‏سازند. قرآن فریاد می‏زند: «ما قرآن را برای تذکر، آسان ساختیم؛ آیا کسی هست که متذکر شود؟!»(قمر/22)
خداوند عمل کسانی که در قرآن تفکر و تدبر نمی‏ورزند ناپسند می‏داند و می‏فرماید: «آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‏کنند، آیا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!» (محمد/ 24) (در حقیقت) قرآن برای تدبّر ورزیدن نازل شد. خداوند می‏فرماید: «این کتابی است پر برکت که بر تو نازل کرده‏ایم تا در آیات آن تدبّر کنند و خردمندان متذکر شوند.»(ص/29)
هر کس که قرآن را می‏خواند یا به آن گوش فرا می‏دهد حق دارد در هر حرفی از حروف آن یا کلمه‏ای از کلماتش و یا آیات آن اندیشه و تدبر کند؛ حق دارد هنگام تلاوت کلام خدا سخن حضرت ابراهیم را با تدبر بنگرد آنجا که می‏فرماید: «الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ * وَ الَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ * وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ * وَ الَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِین»(شعراء/78ـ81) پس از مطالعه آیات باید بیاندیشد علت اختلاف در استفاده از حروف عطف، واو، فاء، ثم و... چیست؟ چرا ضمیر «هو» بکار برده می‏شود. چگونه سیاق از (مرضتُ) به خلقنی، یطعمنی، یمیتنی تبدیل می‏شود؟ و چرا نگفت (یمرضنی)! و در آیه: «ولنبلونّکم بشی‏ء... الصابرین» (بقره/ 155) چه رازی در تقدم کلمه خوف بر جوع و جوع بر نقص اموال هست؟
و چه سرّی در تقدم اموال بر جانها در آیات جهاد وجود دارد؟ در حالی که جان‏ها را بر اموال در آیات سوره‏ی شعراء مقدم کرده «و جاهدوا فی سبیل اللّه‏ بأموالکم و انفسکم» ؛ «ان اللّه‏ اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم»
رسول اکرم(ص) برای کسانی که می‏خواهند در آیات خدا تدبر کنند، دو سفارش مهم فرموده: 1. در تلاوت قرآن همتتان این نباشد که سوره‏ای را که آغاز کردید به پایان برسانید. 2. قرآن بخوانید و گریه نمایید و اگر نتوانستید حالت گریه به خود بگیرید.

5. عدم اهتمام به عمل

در عصر رسالت، دشمنان به راز نهفته «درنگ کردن» و «به ترتیب فرود فرستادن» در قرآن پی نبردند.
«... و قرآنی که آیاتش را از هم جمع کردیم، تا آن را با درنگ بر مردم بخوانی؛ و آن را بتدریج نازل کردیم.»(اسراء/106)
دشمنان اسلام حتی، این بهانه را مطرح می‏کردند و می‏گفتند: «چرا قرآن یکجا بر او نازل نمی‏شود؟!» (فرقان/ 32)
در حالی که از این حقیقت بی‏خبرند که اگر قرآن به صورت تدریجی در مدتی بیش از 20 سال نازل نمی‏شد، اولاً: امکان تحقق رسالت دین در تشکیل ساختار سالم قرآنی و تربیت امت و ایجاد دگرگونی و تحول در متن وقایع بدون حضور در فراز و نشیب زندگی میسر نبود. ثانیاً: لازمه‏ی دگرگونی و تغییر در روح و جان مردم تدریجی بودن است. ثالثاً: نزول تدریجی قرآن باعث دلگرمی و استوار ماندن رهبر در میدان عمل و صحنه‏ی برخورد می‏شود. خداوند در این‏باره می‏فرماید: و کافران گفتند: «چرا قرآن یکجا بر او نازل نمی‏شود؟! این بخاطر آن است که قلب تو را به وسیله آن محکم داریم، و از این رو آن را بتدریج بر تو خواندیم.»(فرقان / 32) قرآن برای توأم ساختن علم و عمل و جهت دادن به حرکت‏ها و رهبری مردم و مراقبت مستمر نازل شده است.
سیوطی در الاتقان، به نقل از عبدالرحمن سلمی، می‏گوید: درباره کسانی که قرآن را می‏خواندند چنین می‏گفتند: هر گاه 10 آیه از پیغمبر(ص) می‏آموختند بر تعداد آیات نمی‏افزودند تا اینکه می‏فهمیدند به علم و عمل رسیده‏اند سپس می‏گفتند: قرآن و علم و عمل را با هم آموختیم. و به همین دلیل مدتی را در حفظ سوره سپری می‏کردند. پیامبر در تفسیر آیه‏ی «و الذین آتیناهم الکتاب یتلونه حق تلاوته» فرمود: حق تلاوته یعنی آن را بطور کامل تبعیت کرده و حقش را بجا آورند.
در تلاوت، به آسانی آیه «وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَآ أَنزَلَ اللَّهُ فَأُوْلَئکَ هُمُ الْکَافِرُون» را می‏خوانیم. اما در عمل به آن سختی‏های بسیاری را باید به جان خرید. به همین جهت بایستی این دو حقیقت اساسی قرآن تفکیک شوند:
1. قرآن سهل و آسان است. «ما قرآن را برای تذکر آسان ساختیم؛ آیا کسی هست که متذکر شود؟!» (قمر/ 22)
2. قرآن سخت و دشوار است. «إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقِیلاً؛ چرا که ما به بزودی سخنی سنگین به تو القا خواهیم کرد.»(مزمل/5)
نویسنده «وحی القرآن» معتقد است: «قول ثقیل» دشواری مادی نیست؛ که برخی روایات از فشاری که بر جسم مبارک پیامبر(ص) هنگام دریافت وحی وارد می‏شود، یاد می‏کنند؛ بلکه مقصود دشواری بار مسؤولیت است که بر دوش انسان می‏آید.(2)

اسباب دوری از قرآن

مهم‏ترین علتهای اساسی که باعث می‏شوند قرآن کریم کنار گذاشته شود و نقش زندگی‏ساز خود را از دست بدهد عبارتند از:

1. شیوه‏ی برخورد نادرست‍

نگرشی که به قرآن کریم صورت می‏گیرد از فضای رسالتی که قرآن در آن نازل شده و صحنه پیکاری که رهبری آن را داشته به دور است. قرآن برای تشکیل امتی راهبر، پیشتاز و شاهد، آمده که بتواند در میدان کارزاری پیوسته با دشمنان، خود به سیر تکامل برسد. با امت باشد و هدایت و فرماندهی آنها را به عهده بگیرد، در شادی و غم و شکست و پیروزی‏شان همراه باشد. قرآن راهکار عمل، تلاش و جهاد است و زندگی را از خلال خیزش و قیام به پیش می‏برد و نسل نخست رابطه میان شناخت تاریخ و ساختن تاریخ را از قرآن درک کرد.
قرآن راهبری و مسیر حرکت آنان را بعهده داشت چون سربازی که در میدان جنگ دستور روزانه و سریع خود را از فرمانده می‏گیرد. بنابراین کسی دستوری را که برای بیش از یک جلسه باشد؛ اخذ نمی‏کرد؛ زیرا احساس می‏کرد واجبات و تکالیف زیادی بر عهده‏اش می‏افتد هر فرد ده آیه از قرآن را فرا می‏گرفت تا آن‏ها را حفظ کند و به آن‏ها عمل نماید «شیوه‏ی دریافت قرآن برای اجرا و عمل به آن، همان چیزی است که نسل اول انجام داد و شیوه دریافت برای آموختن و انبار کردن معلومات آن چیزی است که نسل‏های بعد آن را آفریدند.»(3)
درک کنیم و به قابلیت راهنما بودنش برای مسلمانان هر نسل پی ببریم بایستی چگونه بودن نخستین اجتماع مسلمانانی که مورد خطاب قرآن بودند را مدنظر داشته باشیم.
آری شایسته است همراه با مسلمانان نخست زندگی کنیم و آنان را به صورت چهره‏ی بشر حقیقی در زندگی واقعی با مشکلات آن بنگریم و رهبری مستقیم قرآن را در اهداف و لحظات زندگی‏شان مورد تأمل و کنکاش قرار دهیم و ببینیم قرآن چگونه گام به گام دست آنها را می‏گیرد در فراز و نشیب‏ها، افت و خیزها، ضعف‏ها و مقاومت‏ها و... با این نگرش همه‏ی ویژگی‏های انسان شناخته می‏شوند ضعف‏ها و استعدادها و... ظاهر می‏گردند.
سپس ما نیز خود را مخاطب قرآن احساس می‏کنیم ـ درست مانند مسلمانان مورد خطاب قرآن ـ و مردم امروز می‏توانند از پاسخ‏گویی قرآن و رهبری آن در همان راه، بهره‏مند باشند.
با این نگرش است که قرآن را زنده خواهیم دید و احساس می‏کنیم با امروز و فردای ما همراه است.(4)

2. محدودنگری (نگرش محدود و بسته به قرآن)‍

این نگرش نقش بسزایی در ناکارآمد جلوه دادن آیات قرآن در فضای فعالیت‏های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی داشته است. همچنین سبب ناتوان جلوه دادن آیات در رویارویی با حوادث و پیشرفت‏ها شده است. محدودنگری به آیات قرآن کریم دو صورت دارد:

1. محدودیت زمانی‍

این نگرش اسباب نزول را پوشش و محدودیت برای فکر و اندیشه می‏انگارد و منطق و راه‏کار بودن آن‏را نفی می‏کند.
پس در توجه به اشخاص و قهرمانان و وقایع تاریخی غوطه‏ور می‏شود به طوری که افکار و مفاهیمی ـ که آیات جز به جهت بیان و تأکید آنها نازل نشده‏اند ـ فراموش می‏شوند. و نیز در قصص قرآنی که جز به جهت «عبرت آموزی» نیامده‏اند، همین تلقی وجود دارد. خداوند می‏فرماید: «در سرگذشت آنها درس عبرتی برای صاحبان اندیشه بود.» (یوسف/ 111)
برای نمونه داستان سامری تنها یک حادثه تاریخی‏گذرا که در زمان گذشته رخ داده، نیست. بلکه پدیده‏ای است که در هر عصر و نسلی تکرار می‏شود. هرگاه رهبر مقتدر از صحنه دور شود سامری به نام پیروی از راه موسی(ع) تلاش می‏کند در بروز حوادث جایگاه او را بگیرد و بگوید: «من چیزی دیدم که آنها ندیدند؛ من قسمتی از آثار رسول (و فرستاده‏ی خدا) را گرفتم، سپس آن را افکندم و این چنین (هوای) نفس من این کار را در نظرم جلوه داد.» (طه/ 96)
با تدبر در قصه‏ی سامری و شیوه‏های فریبنده و گمراه کننده‏ای که بنی‏اسرائیل را شیفته و مسحور کرد و آنان را رو در روی هارون(ع) قرار داد که به هارون چنین گویند: «ما همچنان گرد آن می‏گردیم (و به پرستش گوساله ادامه می‏دهیم) تا موسی به ما باز گردد...»، خواهیم دید گوساله‏ای که سامری آن را از طلا ساخت همچنان در واقعیت‏های این زمان به صورت‏های گوناگون و شیوه‏های مختلف وجود دارد. و اگر به موضع‏گیری حضرت موسی در برابر این مشکل توجه کنیم پندها و درسهای بزرگی خواهیم گرفت. نخست به جهت مواجه‏ای که با امت گمراه و سرگرم گوساله نمود و دوم برخورد حضرت با جانشینش هارون و در نهایت مقابله‏ای که با سامری کرد.
شایان ذکر است که داستان سامری در سوره‏های متعددی تکرار شده و این نشانه‏ی پندآموزی بزرگی است و درسهای مهمی را در صحنه‏های سیاسی و اجتماعی می‏توان از آن آموخت و همچنین در قصه‏ی یونس(ع) که آن حضرت با حالت خشم صحنه را ترک می‏کند، رخدادی نیست که سپری شده و زمان آن گذشته باشد بلکه با نگرش عمیق به حوادث پیرامون آن و شیوه‏ی خطاب آیات در سه سوره‏ی انبیاء، صاد و نون، نقش قرآن در متن فعالیت‏های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی... زمان ما محسوس و کاربردی می‏شود.
از مصیبت‏های بزرگی که ما را از فراگیری درس‏های دلنشین قرآنی محروم کرده، این است که ما در پی یافتن مواردی از داستان هستیم که قرآن آن را به دلیل بی‏اهمیتی یا کم اهمیتی، ذکر نکرده است. و سرانجام از پرداختن به دلالت‏ها و نشانه‏های عمیق قرآنی و رخدادها غافل می‏شویم و به امور بی‏ارزش و جانبی می‏پردازیم.
آری به تفصیل راجع به امور مجمل در قرآن پرداخته‏ایم و در اموری که به آن‏ها اهمیت داده نشده دقت می‏کنیم. و این چنین است که قصه، حکمت، عبرت و درس آموزی خود را از دست می‏دهد.
به طور مثال در تفاسیر درباره‏ی چگونگی درخت نهی شده در قصه‏ی آدم(ع) به دقت... می‏پردازیم: «نزدیک این درخت نشوید.»(بقره/ 35) و یا در پی شناخت نام مردی که در سوره‏ی یس آمده هستیم: «وَ جَآءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَی؛ و مردی (با ایمان) از دورترین نقطه شهر با شتاب فرارسید» (یس/ 20) و...
به احتمال زیاد توجه به این مشغولیت‏ها و نکات غیر ضروری در قصه‏های قرآن میدان را برای ورود اسرائیلیات در تفاسیر باز کرده است.

2. محدودیت در افق و فضای نزول‍

محدودیت در آفاق و فضای نزول باعث می‏شود آیات قرآن در فضای کوچک و محصور نگه داشته شود و چشم‏اندازی دیگر نداشته باشد؛ و امکان گسترش افق‏های باز در صحنه‏های وسیع و مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را پیدا نمی‏کند.
طبیعی و پر واضح است که قرآن گنجی است که تمامی ندارد و شمعی است که به خاموشی نمی‏گراید و دریایی که ژرفایش دست نیافتنی است، بلکه محدودیت و تنگ نگری مربوط به دید محدود ما است که نمی‏توانیم همگام با تحولات زندگی، پاسخ نیازهای خود را پیدا کنیم. برای مثال هنگام تفسیر آیه «یا اهل الکتاب لم تلبسون الحق بالباطل و تکتمون الحق و انتم تعلمون» (آل‏عمران/ 71)
ما فقط آن را از یک دریچه می‏نگریم که درباره‏ی آنچه اهل کتاب کتمان کردند؛ نازل شده است. در حالی که آیه دو روش خبررسانی استکبار جدید و قدیم را مشخص می‏کند:

1. شیوه‏ی اطلاع‏رسانی گمراه کننده‍

(وارونه سازی خبرها) «لم تلبسون الحق بالباطل» چرا حق را با باطل (می‏آمیزید)

2. شیوه‏ی تاریک کتمان و سانسور خبری‍

«و تکتمون الحق و انتم تعلمون» حقیقت را پوشیده می‏دارید. در حالی که می‏دانید.
آیت اللّه‏ سید محمد باقر صدر(ره) ـ با ژرف نگری ـ توانست مشکل اقتصادی جهان را از خلال آیه زیر بدست آورد: «و اتاکم من کل ما سألتموه و ان تعدوا نعمة اللّه‏ لاتحصوها انّ الانسان لظلوم کفار؛ و از هر چیزی که از او خواستید، به شما داد، و اگر نعمت‏های خدا را بشمارید، هرگز آنها را شماره نتوانید کرد. انسان، ستمگر و ناسپاس است.»(ابراهیم/ 34) ایشان می‏فرماید: اسلام مانند سرمایه‏داری معتقد نیست که مشکل ـ اقتصاد ـ در طبیعت و کمبود منابع آن است زیرا بر این باور است که طبیعت توانایی این را دارد که پاسخگو و ضامن همه‏ی نیازهای بشر باشد. همچنین اسلام مشکل اقتصاد را در تناقض و نابرابری بین تولید و شیوه‏های توزیع نمی‏داند؛ که مارکسیستها به آن معتقدند. بلکه اسلام مشکل اساسی را پیش از هر چیز مربوط به انسان می‏داند نه طبیعت و نه شیوه‏ی تولید.
اسلام در فرازهایی از آیات زیر این مطلب را بیان می‏کند: «اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الاْءَرْضَ وَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقًا لَّکُمْ وَسَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ لِتَجْرِیَ فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ سَخَّرَ لَکُمُ الاْءَنْهَار» (ابراهیم/ 32)
«ستم آدمیان در بخش نابرابر نعمت‏های الهی است ـ یعنی سوء توزیع ـ و کفران نعمت آنها در اهمال کاری از بهره‏برداری از طبیعت و خود را از کار کنار کشیدن ـ یعنی توسل به شیوه‏ی منفی ـ است.»(5) (6)(7)
ببیند به آن عمل نماید.
جهان امروز نیازمند نگرش باز به قرآن در همه ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فلسفی، تاریخ و روان‏شناسی و... است بایستی همراه با قرآن باشیم. با این راهکار است که می‏شود آن را در متن واقعیت آورد و مشکلات خود را به آن عرضه نمود. بنابراین حرکت و تلاش از واقعیت به سوی قرآن راه می‏یابد و از قرآن به عالم واقع جریان پیدا می‏کند.

3. هیبت نادرست ‍

ترسیم هیبت نادرست از قرآن نقش بزرگی در بریدن و نافرمانی از قرآن دارد. نوآوری را از تفسیر گرفته، بسیاری از مفسران و مؤمنان را از نعمتِ تدبّر در آیات و تفکر در قصص قرآن محروم کرده است.
بنابراین هیبت نادرست از دو زاویه قابل بررسی است:

1. مفسران‍

2. مسلمانان‍

یکی از بزرگترین حجاب‏های قرآن که مانع استفاده از آن شده، از دیدگاه امام خمینی(ره): «اعتقاد به آن است که جز آنکه مفسرین نوشته یا فهمیده‏اند کسی را حق استفاده از قرآن شریف نیست.»(8)
(9)
فقد اخطأ»(10)
اساسی پاسخ می‏دهد:
1. تدبر، پندآموزی و درس گرفتن از قرآن علاوه بر این‏که تفسیر به‏رأی نیست ربطی به تفسیر ندارد. امام می‏فرماید: «تفکر و تدبر در آیات شریفه را به تفسیر به‏رأی، که ممنوع است، اشتباه نموده‏اند؛ و بواسطه این رأی فاسد و عقیده‏ی باطله قرآن شریفه را از جمیع متون استفاده عاری نموده و آن‏را به کلی مهجور نموده‏اند؛ در صورتی‏که استفادات اخلاقی و ایمانی و عرفانی به هیچ وجه مربوط به تفسیر نیست تا تفسیر به رأی باشد.»(11)
2. تفسیر به‏رأی از موارد زیر جدا است:
الف)آیات معارف
ب) علوم عقلی که موافق قوانین منطقی باشد
ج) آیات اخلاقی که مطابق با عقل و خرد باشد.
امام(ره) می‏فرماید:«زیرا که این تفاسیر مطابق با برهان متین عقلی یا اعتبارات واضحه‏ی عقلیه است.»(12)
دین است.»(13)قرار می‏دهد.
ابن عطیه گوید: عده‏ی زیادی از مفسرین مانند سعید مسیّب، عامر شعبی و دیگران برای تفسیر قرآن اهمیت ویژه‏ای قائل بودند و با این‏که فهم و درک جدیدی از قرآن داشتند در برابر آن (تفسیر قرآن) با ترس و احتیاط عمل می‏کردند.
این هیبت و شکوه نادرست سبب تفسیر مأثور شد که در اینجا نقش مفسر، نقل آراء و تابعینی که روایات را به رسول خدا نسبت می‏دهند، می‏باشد و این چنین است که باب تدبّر و تفکر و اندیشه بسته شد. و تفسیر در مجموعه‏ای از روایات برای برخی آیات نگاشته می‏شد.
شیوه تفسیر مأثور در واقع راهی است: محدود در برابر نیاز نامحدود، زیرا ما در ذیل شش‏هزار و چند صد آیه قرآنی صدها و هزارها سؤالات علمی و غیر علمی داریم پاسخ این سؤالات و حل این معضلات و مشکلات را از کجا باید دریافت نمود؟
آیا به روایات باید مراجعه نمود؟ در صورتی که آن‏چه می‏شود نام روایت نبوی بر آن گذاشت از طرق اهل سنت و جماعت به دویست‏وپنجاه حدیث نمی‏رسد گذشته از این‏که بسیاری از آن‏ها ضعیف و برخی از آن‏ها منکر می‏باشند و اگر روایات اهل‏بیت را که از طرق شیعه رسیده در نظر آوریم درست است به هزار می‏رسد و در میان آن‏ها مقدار معتنابهی احادیث قابل اعتماد یافت می‏شود ولی در هر حال در برابر سؤالات نامحدود کفایت نمی‏کند، گذشته از اینکه بسیاری از آیات قرآنی هست که در ذیل آن از طریق عامه و خاصه حدیث وارد نشده است.
یا در این مشکلات به آیات مناسبه باید برگشت که در این طریقه ممنوع است؟ یا اصلاً از بحث خودداری کرد و نیاز علمی را نادیده انگاشت؟ در این صورت آیه «ونزَّلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شی‏ءٍ»(14) با دلالت روشن‏تر از آفتاب خود چه معنی خواهد داشت؟ و جمله «أفلا یتدبرون القرآن»(15) و سوره‏ی محمد آیه 24 و آیه «کتابٌ انزلنا الیک مبارکٌ لیدبّروا آیاته و لیتذکَّر اولواالباب؛(16) کتابی است مبارک که بر تو نازل کردیم برای اینکه آیاتش را تدبر کنند و ارباب عقول متذکر شوند» و آیه «أفلم یدبّروا القول أم جائَهم مالم یأتِ آبائهم الاولین؛(17) آیا این سخن را تدبر نکرده‏اند یا به سوی ایشان چیزی (تازه) آمده که به سوی پدران گذشته‏شان نیامده بوده) چه مفهومی خواهد داشت؟»(18)
بیان شده‏اند.

پی‏نوشت‏ها:‍

1. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص 403 ـ 404.
2. فضل‏اللّه‏، محمد حسین، من وحی القرآن، ج 23، تفسیر سوره مزمل.
3. سید قطب، معالم فی الطریق، فصل جیل قرآنی فرید.
4. سید قطب ـ فی ظلال القرآن، ج 8، ص 512 ـ 513.
5. اقتصاد ما، ترجمه استاد محمد مهدی فولادوند، ص 253، بنیاد علوم اسلامی، چاپ اول، 1360.
6. توبه/ 60.
7. کافرهایی که اگر زکات به آنان بدهند به دین اسلام مایل می‏شوند، یا در جنگ به مسلمانان کمک می‏کنند.
8. آداب الصلاة، امام خمینی، ص 199، انتشارات، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ دهم، تابستان 1380
9. کسی که قرآن را با رأی خویش تفسیر کند جایگاهش در آتش است.
10. هر کس قرآن را به رأی خود درست تفسیر کند، بخطا رفته است!
11. همان، ص 199.
12. همان، ص 200.
13. همان، ص 200.
14. نحل/ 89.
15. نساء/ 82 ؛ محمد/ 24.
16. سوره ص/ 29.
17. مؤمنون/ 76.
18. قرآن در اسلام، علامه طباطبائی، ص 62 و 63، انتشارات: دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دهم 1379.

مقالات مشابه

قرآن و هویت متکی بر اسلام سیاسی

نام نشریهعلوم سیاسی

نام نویسندهمحمدجواد غلامرضاکاشی, الهه صادقی

مهجوريت و احياي قرآن

نام نویسندهروح‌الله رضایی

كيفر فراموشي قرآن

نام نشریهبینات

نام نویسندهسیدکاظم طباطبایی

امام خمینی و بازگشت به قرآن

نام نشریهصحیفه مبین

نام نویسندهنادعلی عاشوری

القرآن المهجور: المظاهر و الأسباب

نام نشریهرسالة القرآن

نام نویسندهمالک الموسوی

علل و چرایی مهجوریت قرآن کریم (1)

نام نشریهمربیان

نام نویسندهسیدمحمد بلاغی